محل تبلیغات شما

خاطرات روزانه ی حناوباران



این جا کسی است پنهان دامان من گرفته

خود را سپس کشیده پیشان من گرفته

این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان

باغی به من نموده ایوان من گرفته

این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل

اما فروغ رویش ارکان من گرفته

این جا کسی است پنهان مانند قند در نی

شیرین شکرفروشی دکان من گرفته

جادو و چشم بندی چشم کسش نبیند

سوداگری است موزون میزان من گرفته

چون گلشکر من و او در همدگر سرشته

من خوی او گرفته او آن من گرفته

در چشم من نیاید خوبان جمله عالم

بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته

من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم

تا درد عشق دیدم درمان من گرفته

تو نیز دل کبابی درمان ز درد یابی

گر گرد درد گردی فرمان من گرفته

در بحر ناامیدی از خود طمع بریدی

زین بحر سر برآری مرجان من گرفته

بشکن طلسم صورت بگشای چشم سیرت

تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته

ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده

پیمانه جام کرده پیمان من گرفته

من دامنش کشیده کای نوح روح دیده

از گریه عالمی بین طوفان من گرفته

تو تاج ما وآنگه سرهای ما شکسته

تو یار غار وآنگه یاران من گرفته

گوید ز گریه بگذر زان سوی گریه بنگر

عشاق روح گشته ریحان من گرفته

یاران دل شکسته بر صدر دل نشسته

مستان و می‌پرستان میدان من گرفته

#مولانا


چقدر بودنت تو جشن های سه نفرمون کم بوده و هست مثل امشب .

آخرین جشن تولدسه نفرمون واسه خیلی خیلی پیشه

واونموقع کی بیشتر از تو عاشقم بود؟!

منو میچشبوندی به خودت و میگفتی تو قلب منی و

من تا خواستم عشقتو بفهمم دیگه نبودی :(

چقدر شبها تو خوابام دنبالت گشتم و هرچی

بیشترگشتم بیشتر گمت کردم

واما حالا نیستی و میبینم که چقدر به وجودت نیاز

دارم‌ عین بقیه ی خونواده که پدرشون بزرگترین تکیه

گاهشون هست


دومین شب رو در خونه ی جدید سپری میکنیم

خاله آمنه و رویا و امیر اومدن از تهران که به ما سر بزنن و ما تنها نباشیم.

راستش یه کم احساس تنهایی میکنیم مامان زیاد نه اما منی که چندین ساله عادتمه که به محض اومدن خونمون برم به دایی اینا سر‌بزنم احساس تنهایی میکنم البته نمیدونم شایدم مامان به روش نمیاره

در هر صورت بعد از دوروز تمیز کردن تازه یکم فقط یکم خونه مرتب شده و اسباب کشی تموم شده

از حناهم بگم

فاصلم با حنا کمتر از ۵ مین شده پیاده :)البته اگه تاثیری داشته باشه در اومدنش :)) فعلا که نتونسته بیاد :(

خدایا وجودتو دارم در تک تک لحظات حس میکنم ممنون که هستی



شاید هیچ وقت فکر شم نمیکردم خاطرات جدیدی رو از نوع باهم بسازیم اما دوباره باهمیم و خاطرات جدیدی برای نوشتن داریم :

#مرکز خرید آسمان ونک #داروخانه طب سنتی #دانشگاه خارک #مانتو های سنتی #غش غش خندیدن #پارک دانشجو #ماه رمضون #گشنگی من و اون #ساندویچ مرغ خوردن تو وضوخانه #مرد عجیب خیابان خارک #ترسیدن من و اون #کافه ی قشنگ خارک. #باز نبودن بستنی فروشی :( #میدون ونک #مانتوهای بیخود #شلوار گوزنی‌ #شارژ کردن گوشی یه نفر دیگه #خیابان کارگر #گوسفند جذاب ۲۵۶ تومانی #کپل و کوهیار #ازدواج علیرضا #استوری گذاشتن من #۲۰ تا گاز گرفتن اون #سوار ون شدن و جابجایی مهره ها


آخرین جستجو ها

نهال گیلاس#گیلاس بدون شاخه# afriselti خدمات اینترنتی در سراسر استان گلستان افسوس انواع پارتیشن اداری Ginger's game sarreseed فتو عکاس (عکاس باشی) من و تو rohelculon